|
Professor Bernard Lown: [addressing the 6th ICRC training course] The studies you have been promoting in the community are innovative and offer many lessons for cardiologists and those concerned with non-communicable diseases the world over [CLICK IMAGE TO WATCH VIDEO] | | |
|
|
پيام پروفسور برنارد لاون به سمينار قلب سالم، فروردين 86
براي مشاهده ويديو روي تصوير کليک کنيد. CLICK IMAGE TO VIEW VIDEO | | |
|
|
بيوگرافي مختصر پروفسور لاون |   |
بيوگرافي پروفسور برنارد لاون دکتر برنارد لاون استاد افتخاري کارديولوژي در دانشکده بهداشت عمومي هاروارد، پزشک ارشد بيمارستان بريگهام و بيمارستان زنان، و بنيانگذار و رييس بنياد پژوهشي قلبي عروقي لاون در بروکلين، ماساچوست، در امريکا است.
وي در پژوهش دربارهي مرگ قلبي ناگهاني پيشقدم است و نويسنده اصلي يا همراه چهار کتاب و بيش از 425 مقاله است. دکتر لاون دو سازمان با نامهاي SateLife و ProCOR را پايه گذاري نموده است که با استفاده از فنآوري اينترنت و ماهواره به برآوردن نيازهاي اطلاعاتي و ارتباطي در کشورهاي در حال توسعه ميپردازد.
پروفسور لاون همچنين يکي از فعالان شناخته شده در زمينهي صلح است و جمعيت پزشکان بينالملل براي پيشگيري از جنگ هستهاي را پايه گذاري نموده است. او در سال 1985 از جانب اين جمعيت جايزهي صلح نوبل را دريافت کرد. در طول حرفه پربار دکتر لاون، يافته هاي وي نحوهي طبابت در کارديولوژي را متحول کرده است.
او مُبدع دستگاه ديفيبريلاتور جريان مستقيم است که امروزه بخش استاندارد احياي قلبي به شمار ميرود. او همچنين فردي است که براي اولين بار از ليدوکايين براي تصحيح عملکرد نامظم و سريع قلب استفاده کرد. اين دستاوردها تا کنون زندگي هزاران نفر را در سراسر جهان نجات داده است. کارهاي پروفسور لاون به درک نقش عوامل روانشناختي در بيماري قلبي کمک بسياري کرده است. همچنين وي در زمينه مرگ ناگهاني قلبي که دليل عمدهي مرگ در جهان صنعتي است پيشقدم بوده و بنيانگذار واحد مراقبتهاي ويژه کرونري مدرن (CCU) به شمار ميرود.
| | |
|
|
من به تازگي با برنامه قلب سالم اصفهان آشنا شدهام. مايه مباهات است که ميتوانم از اين طريق به شما اداي احترام کنم. مايه تاسف است که قادر نيستم شخصاً با شما باشم (براي خواندن ادامه پيام اينجا را کليک کنيد ...) |   |
من به تازگي با برنامه قلب سالم اصفهان آشنا شدهام. مايه مباهات است که ميتوانم از اين طريق به شما اداي احترام کنم. مايه تاسف است که قادر نيستم شخصاً با شما باشم. مطالعاتي که شما در جامعهي خود انجام دادهايد نوآورانه و حاوي درسهاي متعددي براي متخصصين قلب و افرادي است که در ارتباط با بيمارهاي غير واگير در سراسر جهان به فعاليت مشغولند. مايلم دربارهي چند مطلب که طي ساليان اخير با آن سروکار داشتهام با شما سخن بگويم. هر سال در ايالات متحده دولت و صنايع ميلياردها دلار را صرف حمايت از هزاران موسسه، دانشگاه، بيمارستان، و موسسات خصوصي ميکنند که درباره ابعاد گوناگون بيماريهاي قلبي به تحقيق مشغولند.پيشرفت علم در اين زمينه بيش از هر زمان ديگري سير صعودي دارد و نتايج چشمگيري براي تمامي جهان خواهد داشت. با اين وجود طب و سلامت در امريکا جنبه ديگري پيدا کرده است که بس مايهي نگراني است. اجازه دهيد به اختصار به سه نگراني عمده دراين رابطه اشاره کنم. اول بحران اقتصادي، دوم بحران ارزشها، و سوم بحران برابري.درباره بحران اقتصادي به اختصار ميتوان گفت که در ايالات متحده ساليانه در حدود دو هزار ميليون دلار براي ارايهي خدمات سلامت و درمان صرف ميشود. يعني ساليانه به طور ميانگين شش هزار دلار براي هر امريکايي و اين عدد رو به افزايش است و شتاب افزايش آن از تورم پيشي گرفته است. حرفهي کارديولوژي، خود به ميزان زيادي به افزايش هزينهها کمک کرده است. نظام مبتني بر بازار، اثرات نامطلوبي برجاي گذاشته است که اين اثرات در حال ظهور هستند. مراقبتهاي اوليه جاي خود را به تخصصهاي پزشکي داده اند، چرا که اين تخصصها سود آورترند و پيشگيري، سود مالي چنداني در بر ندارد، بنابراين از اهميت پيشگيري زياد سخن ميگويند اما بدان عمل نميکنند.عنصر منفي ديگر در نظام مبتني بر بازار آن است که در آن طب مبتني بر شواهد را موعظه ميکنند، اما در اغلب موارد به آن عمل نميکنند. بگذاريد به چند مثال در اين خصوص اشاره کنم که يکي از آنها براي هر متخصص قلب به ويژه آشناست و آن کاتتر شريان پولمونر يا کاتتر سوان- گنز است. سي سال است که در امريکا بدون وجود هيچگونه شاهدي دال بر سودمندي يا بيخطر بودن از آن استفاده شده است. مطالعات جديد نشان ميدهند که اين کاتتر بيش از آن که سودمند باشد، مشکلساز است. درست همين هفته، مطالعهاي سرخط روزنامه ها را پُر کرد که راجع به نوعي استنت رايج بود. هرسال در ايالات متحده در حدود يک ميليون نفر، و در جهان ميليونها نفر استنت دريافت ميکنند. با اين وجود شواهد توجيهگر استفاده از استنت، به ويژه در افرادي با بيماري کرونر پايدار که 75 درصد يا بيشتر از کوهورت را تشکيل ميدهد، تنها در سه هزار بيمار ديده ميشود. سه هزار، از ميليونها نفر بيماري که با اين روش درمان ميشوند.اين مطالعه در ژورنال نيوانگلند چاپ شده و بزرگترين مطالعه تا به امروز است که بر روي 2700 بيمار صورت گرفته است. در اين مطالعه بيماران به طور اتفاقي استنت يا درمان طبي دريافت کردند. بعد از چهارسال و نيم پيگيري، هيچ مزيتي اعم از کاهش مرگ ناشي از بيماري کرونر يا کاهش عوامل خطرساز قلبي عروقي ديده نشد. نتيجهي اندوهباري که از اين مطلب ميگيرم آن است که اين يافتهي قطعي هيچگونه تأثير عملي بر نحوهي طبابت نخواهد داشت. بدترين نتيجه طب مبتني بر بازار آن است که در اين کشور ثروتمند، 47 ميليون فرد فاقد بيمه سلامتند و 30 ميليون نفر بيمهي بسيار نامناسب دارند و بنابراين نزديک به يک سوم جمعيت ما از طب درماني بهرهمند نيستند و طب پيشگيرانه نيز از ياد رفته است و اين باعث تحميل باري سنگين از لحاظ سلامت و مرگ زودرس و قابل اجتناب شده است. بحران ارزشها نگراني عمقيق ديگر است، بدان معني که پزشک از بيمار خود به عنوان يک انسان فاصله گرفته است. حس مراقبت و دلجويي از بيمار از ميان رفته است و بيمار با بيماري جايگزين شده است. فاصله گرفتن پزشک از بيمار از اين تصورِ غالب ناشي ميشود که طب دانشي است که در آن بيمار به نوعي فرآورده زيست پزشکي تنزل مييابد که دچار انواعي از اختلالات بيوشميمايي پيچيده شدهاست. پزشک به نوعي مأمور ترياژ بيماران تبديل ميشود که مانند پليس ترافيک بيماران را به متخصصين مختلف هدايت ميکند و هر بخش از بدن توسط فردي که کاملاً در محدودهي آن ارگان يا بيماري آن غرق شده است معاينه ميشود. در طول بيش از 50 سال طبابت باليني من به اين نتيجه رسيدهام که فنآوري قادر نيست جاي گوش دادن را بگيرد. من همچنين آموختهام که هرچه در آغاز، زمان بيشتري با مريض صرف شود، تعامل بيمار و پزشک مقرون به صرفهتر و بيمار رضايتمندتر خواهد بود و اين احتمال که بيمار براي انجام روشها و آزمايشات گوناگون به متخصصين ارجاع شود کاهش مييابد؛ من درباره اين موضوع يک کتاب کامل با عنوان هنر از دست رفتهي التيام نوشته و به طور مبسوط به شرح و استدلال اين گفتهي خود پرداخته ام. سومين بحران که مربوط به از دست رفتن برابري است، هم در مقياس منطقهاي و هم در عرصهي جهاني مصداق دارد ، اما من در اينجا صرفاً راجع به جنبهي جهاني آن صحبت ميکنم که در شکاف رو به گسترش شمال و جنوب تجلي پيدا ميکند. در حيطه مراقبتهاي سلامت بارها و به اندازه کافي اين موضوع اثبات و تأييد شده است که ده درصد از بودجهاي که به تحقيق در امر سلامت اختصاص يافته است صرف90 درصد از بيماريها ميشود. اين بيماريها، همان بيماريهاي فقرا و بيماريهاي جهان در حال توسعه هستند و اين وضعيت در عرصه اطلاعرساني حتي بدتر است. مطالعهاي که اخيراً در بوستون انجام شد دريافت که ژورنال طب نيوانگلند که ستاره انتشارات پزشکي در اين کشور است، تنها 2 درصد از متحواي خود را به جهان در حال توسعه اختصاص ميدهد و ميزان پولي که براي اين بخش از جهان سرمايه گذاري ميشود حتي پنج برابر کمتر است. عليرغم اين چشمانداز تاريک، ميتوان اميدوار بود، چرا که در ميانهي عصر انقلاب اطلاعات زندگي ميکنيم. نوعي استحالهي اجتماعي با ابعادي بيسابقه در جريان است. چارچوب لازم براي ايجاد يک محيط الکترونيک تبادل اطلاعات، که خود منبع مهم ثروت و قدرت به شمار ميرود وجود دارد. در ذهن و تصور مردم، عصر اطلاعات در اينترنت تجسم پيدا ميکند و دورنماهاي جديدي از توانمندسازي انسانها، اغناي شخصي، و تحصيل و آموزش را فراروي آنها قرار ميدهد که در گذشته قابل تصور نبود. در واقع هيچ چيز در تاريخ گذشتهي بشري به اين ميزان امکان بالقوهي فراهم آوري آسان حجم گستردهتري از اطلاعات را براي عده بيشتري از انسانها فراهم نساخته بود.من بيست سال پيش آموختم که بخش بسيار بزرگي از معضلات بهداشتي در کشورهاي فقير ناشي از فقر اطلاعات است. در سال 1987 گروهي را با عنوان Satellife پايه گذاري نمودم که هدف آن ايجاد ارتباط و تبادل اطلاعات در مناطقي بود که فاقد ابتدايي ترين لوازم ارتباطي هستند. با استفاده از نوعي ماهواره کم ارتفاع، ما جزو اولين کساني بوديم که پست الکترونيک را به آفريقا رسانديم.ده سال پيش ما برنامهاي جديد را با نام ProCOR آغاز کرديم که هدف آن پاسخ به اپيدمي وسيع بيمارهاي قلبي و عروقي در سراسر جهان بود. من به خوبي آگاه هستم که شما در ايران با شيوهاي ذکاوتمندانه با اين اپيدمي برخورد کردهايد. هدف برنامهي مبتني بر وب سايت و ايميلِ پروکور، علاوه بر فراهم آوردن اطلاعات مرتبط و سازگار با فرهنگ و محيط کشور، ايجاد جايگاهي براي بحث و تبادل ديدگاهها، و از همه مهمتر ايفاي نقش به مثابهي کاتاليزوري براي تغيير و نوآوري در سطح اجتماع است، چرا که کار اصلي در اين سطح صورت ميگيرد. از اينرو ما دست خود را از فراسوي قارهها و درياها به شما د راصفهان دراز ميکنيم تا به ما بپيونديد و ما آمادهايم تا کارهاي ارزشمند شما را که کم هم نيستند گزارش و منعکس کنيم. من براي شما در انجام وظيفه خطير خود آرزوي موفقيت ميکنم. | | |
|
|
|
Add more pictures to collection
|